هی بگیم خودشو به نفهمی بزنه !!!
در آخر خرت با چوب دستی راضی میشه دنبالت بیاد
زنت هم با "زور" راضی میشه حجابش رو حفظ کنه
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سلام . نه وبلاگ رو نمیتونم باید داستانهاشو کلا برارم بعد بگم بیاد . داستانو بخون شاید باور نکنه همه که نمیتونن باور کنن . ممنون
پاسخ:درسته آفریده ولی خدا مهربونه زور نمیگه . مانتو هم قبول دارم ولی اون چیزی که منو عصبانی میکنه موهاشه که همش دیده میشه و این برای منم گناهه . من با اون خیلی خوشبختم شاید بگم تنها کسیی که منو بعد از مادرم دوست داره همسرمه اما چه فایده اینقدر بگو بخند ولی حرفامو گوش نمیکنه همش دوست داره آزاد باشه و زیباییشو همه ببینن . دوست داره دست بدیم به هم از خیابونا رد شیم همه ببینن دوست داره پیش مردم از صورتم بشکون برداره و ... اینا هم هیچ ولی باز موهاش منو اذیت میکنه مردم میبینن میگن شوهرش عرضه نداره و ...
هر کاری کردم نشد مجبور شدم از روش خودم زور استفاده کنم البته نه از اینکه کتک بزنم نه . من زورم به مورچه هم نمیرسی ازش فاصله گرفتم تهدید طلاق و ... کردم بلاخره یکم جواب داد
پاسخ:درسته همه این کارارو کردم با اینکه الان نامزدیم اصلا سر عقل نیومد آخر از ائمع کمک خواستم نشد فیلم های قبر و آخرت و داستانهای اسلامی براش گفتم گناه و غیره گفتم . همه چیزاش خوب بود به جز حجاب آخرش مجبور شدم با زور چادر سرش کنم البته موهاش دیده میشد هی میگفتم گناهه قبول میکرد ولی بی اعتنا بود همش موهاش دیده میشد منم واقعا بهش زور نگفتم باهاش به هم زدم که دیگه ازدواج ما فایده نداره و ... ترسوندمش آخرش قبول کرد یه نه من زورم حتی به مورچه هم نرسیده چه برسه زنو کتک زد اونم در دوران نامزدی !!!